[+]
گیرانه
چند باری اشاره کرده بود که اگر زودتر برویم و یک چیز ناقص ببریم، بهتر است از اینکه دیرتر برویم، اما کاملتر. ولی مگر در اینجانب کارساز بود؟! آنقدر طولاش دادم که دیگر تماسی نگرفت. به نظرم رسید که از سودی که قرار بود از این کار عایدش شود صرفنظر کرده بود.
جدای از اینکه وقتی به دلیلهای این اخلاق خودم فکر کردهام، به چه نتایج شگفتآوری رسیدهام؛ بالاخره راضی شدم که برای ارائه شدن به اندازهی کافی مناسب است.
زنگ زدم که هماهنگ کند برای دو جایی که قرار بود برویم. پرسید چه ساعتی وقت دارم، و من در نهایت اعتماد به نفس گفتم، «امروز هر ساعتی باشد، خوب است. امروز را برای همین کار اختصاص دادهام.»
و خوب، دستاش درد نکند که زنگ نزده بود
قبل از اینکه وسایل را جمع کنم و آمادهی حرکت شوم، کنجکاوانه تصمیم گرفتم یکبار دیگر کل پروسه را به صورت آزمایشی طی کنم تا ببینم زمانبندی مناسبی دارم یا نه.
باورم نمیشد، چیزی که شاید بیشتر از بیست بار امتحان کرده بودم و همیشه درست بود، الان خراب شده باشد.
میتوانید تصور کنید چه حالی پیدا کردم.
امروز سه روز بعد از آن روز است، و فردا دوباره قراری خواهم گذاشت.
همه چیز چندین بار آزمایش شده است. همه چیز آماده است. ببینم فردا شب میتوانم کمی خیالبافی کنم یا نه.
در طی هفتهی گذشته یک نتیجهی غیر مترقبه هم به دست آمد که نشان میدهد این کاری که مشغول انجام آن بودم یک ربطهایی به آن دارمای معروف مان دارد. صبحها بسیار زودتر از حد معمول از خواب بیدار میشدم و شبها معمولاً به زور خودم را میخواباندم.
جالبتر اینکه اصلاً دوست ندارم این کاره باشم. آخر ما خودمان را چیز دیگری دیده بودیم. باید مجموعهی کارهایی که مشغولشان بودم را نجزیه کنم و ببینم کدام قسمت آن اینطوری من را گیرانده بود.
به هر حال فردا آغاز دیگری است؛ هر طوری که باشد.