[+]
کوزهها
گاهی فکر میکنم شاید بهتر باشد خجالت بکشیم وقتی اینقدر تاثیر مواد شیمایی بدنمان* بر روی رفتار و تفکرمان زیاد است و آن موقع صحبت از مسایل «فلسفهگونه» و «یأسها و شادیها» میشود. شاید بگویم «جمع کنید این کاسه-کوزهها را».
*: نمیدانید آن داخل چه میگذرد؟ خب، یک مقدار افاضهي دانسته کنیم. از آنچه که به طور مستمر داخل و خارج میشود میتوان چیزهایی فهمید. از آنجایی که تغییر در مقدار و نه خودِ مقدار موادِ آن داخل گویا مهم است (و حتی اگر مقدار زیادی قرمهسبزی از ابتدای تولد و حتی قبل از آن هم در ناحیهي سر انبار شده باشد، آگاهیی از آن نخواهیم داشت.)؛ من را یاد یکی از اولین چیزهایی میاندازد که در تئوری صف دیده میشود: تغییر طول صف برابر تفاضل خروجی و ورودی است. یک چیزی شبیه این را بعضیها میگویند سبکِ زندگی!
جایی خوانده بودم که فیلسوفی تعجب کرده بود از اینکه بعد از خوردن غذا، «آدم دیگری میشود».
پ.ن: چه اشکالی دارد حالا که ابتدای آن توضیح زیرِ متن شبیه یک ابراز احساساتی شد به زعم «پیامرسانفوریِ یاهو!».
پ.ن.خ: امروز یک موجود خوبی یک کار ناشایستی انجام داده است. یکبار هم قبلاً گفته بودم؛ آدمها ناچار هستند دربارهی رفتار دیگران قضاوت کنند...