[+]
همهچيز را با هم داشتن
راستش ميترسم!
و ترس خود را ميشناسم.
هنوز، با اين همه جوابهايي که براي سوالهاي ديگران ديدهام.
تو هم مثل من، درست مثل من، به دنبال شادي و آسايش هستي، درست مثل من
تو هم به دنبال آگاهي بيشتر و امنيت هستي.
تو هم مثل من.
به چشمانام نگاه کن و ببين که من هم درست مثل تو...
باز هم بهانهي کاملشدن قرص ماه، براي پنهان کردن دردهاي من و تو.
من و تو و او و ديگري، و اين من به گستردگي تمام بهانههايي که به ماه ختم ميشوند.
درست مثل من، تو هم از رنجها دوري ميکني؛ مثل من.
{با الهام از نغمهاي که در يک تمرين زمزمه ميشد.}