[+]
s,s,s | ZipPack | mnl
Solve,Solve,...., Solve | Zip and Pack| Move to next Level
وقتي يک دسته جواب براي يک سري مسايل پيدا ميکني، خيلي اوضاع خوب ميشه.
مثلاً فرض کن، براي کسي که از مکانيک نيوتوني چيزي نميدوني، هر کدوم از اون مسالههايي که
«فلان چيز به اونيکي چيز که بهمان جور بوده ميخوره، حالا نتيجه چي ميشه؟*»، يک مسالهي بغرنج
بوده و کلي براش مشغلهي فکري بوده.
وقتي همچين قوانيني پيدا ميشن، دو تا موضوع جالب اتفاق ميافته:
اول اينکه، همونطوري که در بالا ديدي، ميشه کلي مساله رو با هم دسته بندي کرد و به اونها به شکل يک مساله نگاه کرد.
دوم اينکه ديگه وقتي يکي از اون مسالههايي که در اون دسته ميگنجند به گوشات ميخوره، ديگه درگيري ذهني برات نيست. حتي ممکنه که دلت نخواد حلاش کني.
همين که ميدوني ميشه حلاش کرد برات کافيه.
ميدوني احساس جالبيه وقتي ميبيني بعضي از دور-و-بريها درگير يکي از مسايلي هستند که براشون راهحل کلي پيدا شده.
و هنوز درگير حل تکتک اون مسايل هستند و اون مسايل دونه-به-دونه رو آنچنان جدي ميگيرند که خندهام ميگيره.
از اين دستگاههايي که مسالهها رو فشرده ميکنند خوشام ميآد. از اين دستگاههايي که دستگاههاي مسالهفشردهکني رو فشرده ميکنند خوشام.
حالا نه ميشه گفت. نه ميشه نگفت.
ما مانديم و کلي لبخند و ... .
حالا فکر کنيد که مساله زندگي باشه و آدم و حيات و ما ... .
*: اين رو به عنوان يک توضيح خيليخيلي خلاصه از اين نوع دستگاه اينجا آوردم. اما در عظمت دستگاه نيوتوني هيچ شکي نيست.
پ.ن: آآ! من هنوز اون لينک فلشي که در مورد يکي از اين فشردهسازها بود رو اينجا نگذاشتم. الان اين رو اينجا نوشتم که بعداً يادم بياد حتماً بگذارم.