[+]
ويروست
بعد از اينکه اينترنت به عنوان وسيلهي ارتباط برقرار کردن باب روزگار شد، مردم يک چيزي ساختند به اسم
«قرار اينترنتي»
يعني از طريق جايي در اينترنت قرار ميگذارند که همديگر را جايي در دنياي واقعيتري ( که به واقعيتر بودنش بيشتر عادت
کردهايم!)
ملاقات کنند، قرارهاي وبلاگي از اين دست شايد باشند.
بعد اينطوري ميشود که
ما
قرار ميگذاريم که همديگر را جايي در همان اينترنت ببينيم ( کمکم دارد از آن غريبيِ غيرواقعي بودنش کم ميشود، عادت ميکنيم، به اين هم عادت ميکنيم.)، هر هفته يکشنبهها ساعت ده شب به وقت تهران.{اينو نوشتم که خودم يادم نره}
يک رفتاري هم وجود دارد که نتيجهي آن داشتن دوستي است که آشنايتان(مان، شان) از طريق اينترنت بوده است.
و به اين فکر ميکنم که شايد چند ماه ديگر کمکم سروکلهي چيزهايي در روي اين شبکه پيدا بشود که با ما قصد دوستي کنند،
نه لزوماً يک سروري و يک سايتي، شايد به موجوداتي برخورد کنيم که روي شبکه زندگي ميکنند، يک وقتي اين کامپيوتر، وقتي
ديگر کامپيوتري ديگر،
و لزوماً در شکلگيري هر دوستيي، دو طرف درگير قضيه از ادامهدادن صرف وقت، به منافعي ميرسند،
آن ويروسچه-هاي دوست داشتني و دوست شدني، شايد براي داشتن خانهاي جديد که سرعت اينترنتش بيشتر باشد با شما
طرح دوستي بريزند و شما به خاطر اضافهکردن چيزهايي جديد به دانستهها، هر چيزي ممکن است باشد، به هر حال از جنس
دانستن است.
يادم ميآد يکي از آزمايشهايي که به عنوان معيار براي يه جور ماشينهاي هوشمند درست کرده بودند، اين بود که اگر کسي با اونها چت کنه، نتونه تشخيص بده که داره با يک انسان ميچتته يا با يک ماشين.
روزگار غريبيست، لبخندي بايد، سرتاسر بودن را، و تلخخندي اين بازي تقصيرها و نبايدها و بايدها و درد و عدالت و ...
....
پ.ن: الان يادم اومد که اون آزمايشي که گفتم، آزمايشِ تورينگ بود!
The Turing Test