[+]
من در گذار
تا چند روز(يعني دقيقاً تا چهار روز) نيستم. ميخوام برم يک سري به ولايتمان بزنم، بعد از 5ماه، سري به درياي شورمان بزنم و اينا...
اينجا و اونجا و جاهاي ديگه!
زمان همچنان ميگذره، و خاصيت گذر زمانه که اگه بهش فکر نکني( نه اينکه فکر نکني، بلکه اونقدري سرت شلوغ باشه که يادت بره بهش فکر کني) آرومتر ميگذره.چه ابلهانه!!
امروز يک جملهاي شنيدم که اولش برام جالب بود، اما دو سه دقيقهي بعد متوجه تناقضش شدم:
«اگر چيزي رو که دوست داري بهدست نياري، مجبور ميشي چيزهايي که بهدست آوردي رو دوست داشته باشي.»
آهان، در يک اقدام چريکي، رفتم و براي امتحان TOEFLِ بيستوسهي مهر ثبت نام کردم.ببينيم چي ميشه! از دوستان و آشنايان هرکسي يه استاد خوب سراغ داره که فکر ميکنه اون استاد محترم دلشون ميخواد از بودن من در کنارشون و کمک به انجام امر خطير تحقيقات در همون زمنيهاي که من دوست دارم، لذت ببرن؛ حتماً به من اطلاع بدن تا جامعهي علمي دنيا را از نگراني نجات بديم.
D:
پ.ن: نميدونين من دوست دارم رو چي کار کنم؟ خب الان ميگم که بدونين:
Artifitial Cognition and Intelligence, Learnig, Cooperative Systems, Mind analysis, Wireless Communication, Embedded Systems, Robotics,
پ.ن2: اگر Arbib, Penrose يا Minsky شما رو ميشناسه، لطف کنين يک email به من بزنين.
و JBي بيچاره که بايد فيلم بازي کنن و اداي غريبهها رو در بيارن...