[+]
On time
اين کاري که ميخوام انجام بدم احتياج به زمانبنديِ دقيقي داره. دوستاني که از دستهي جيمبوليکا کاران هستند لطفاً سعيشون رو بکنن. هرچند بعضيها دارند منعم ميکنند. اما من اينکار رو انجام ميدم. خواهيد ديد.
اميدوارم بعد از مدتي ظاهر اينجا عوض بشه. باطن هم البته.
ولي خودم که ميدونم دارم چيکار ميکنم ميفهمم چه کاريه. شايد بعيد بود از من همچين کاري. اما تصميم گرفته شده. ماجراجويي شايد بشه گفت بهش.
دقيقاً مطمئن نيستم. اما سياستِ بينالملل و دعاوي حقوقي هم که يک جورايي به پروژهام مربوط ميشن ميتونن انتخاب خوبي باشند. ولي اگه بتونم احتمالاً يک سايت خواهد بود با بخشهاي مختلف. شايد هم يک تکصفحه با همهي اينها و چيزهاي ديگر.
وقتي به اين کار هفتهي بعد فکر ميکنم، احساس جالبي پيدا ميکنم. اميدوارم بشه.
راستي دوستي ميگفت که WordPress روي Windows-ISS هم نصب ميشه و ميشه از Blogger به اون Import کرد. اين ها را بايد نگهداشت در جايي به وسعت خودم، وقتي فقط خودم ميفهممشان. زياد غيرمنتظره نبوده البته، چون هدف همين بوده. اما شايد گذاشتن آنها در جايي که همه بتوانند بخوانند نقض غرض بوده. در هر شهري نميتوان خانهاي با ديوار کوتاه ساخت، نه به خاطر اينکه نميشود داخل حياط شلوار کوتاه پوشيد.
بعضي خانهها حتماً بايد پنجرههايشان حفاظ داشته باشد، راستي وقتي اتاق زير شيرواني نداشته باشي مجبور ميشوي از ميان نردهها عبور کني تا از خانه فرار کني. آنها اما گويا اتاق زير شيرواني را براي همين ساخته بودهاند. Emeregency Exit لابد....
فکر کنم خيلي مرموز شده بودم. دو تا آقاي نگهبان خيلي محترمانه اومدند نزديک و گفتند که بهتره از اون محوطه خارج بشم،چون ممکنه بعداً برام دردسر درست بشه. اگه ميدونستند دارم چيکار ميکنم، حتماً....
يا شنبه يا يکشنبه، يا دوشنبه،يا سهشنبه، يا چهارشنبه، يا پنجشنبه، يا جمعه و يا شنبهي بعد. بالاخره کارشو انجام ميده. اون موقع شايد اون نگهبانها برن فيلماشونو مرور بکنن و ببينن که يه Simpsone زردِ کوچيک داره براشون دست تکون ميده. شايد حتي انتخاباتي هم انجام نشه. البته اينش ديگه به من مربوط نيست. هيچ مسوليتي در اين مورد قبول نميکنم. اين Side-Effectش بوده اگر اتفاق بيوفته.
هيچي اصلاً
شبت بخير.
پ.ن: معماي جالبيه، نه؟ مثل همون طويلهي مبله براي دو نفر خر. يا دو قبضه يا دو قلاده.
پ.ن: من در اينجا اعلام ميکنم هيچ موقع دلم نخواسته کسي از چيزي که اينجا ميخونه ناراحت بشه. اما اگر کسي ادعايي داره، من معذرت ميخوام. ميدونم که توجيه کردن کار درستي نيست. اما بايد همهگي بدونين اگر همچين اتفاقي افتاده فقط تقصير من بوده و عقل ناقص من.
پ.ن: the final countdown has started.