[+]
رگبارهای
اندر مشاهدهی احوالات این شبکهها غرق بودندی این شیخ، که ناگاه بر ما مشخص شد بسی بهتر میباشد که درست در این لحظه که کمی قبل از صبح است احساس خستهگی کنم. و خب مثلاً تفریح....
پروفایل اورکاتم را که رویت نمودیم، بسی از دوستان حاضر بودندی و چشمک میزدندی برای رسیدن سالروز تولدشان.
قبلتر داشتم فکر میکردم که این الگوریتمهایی که برای کنترل ترافیک در شبکههای کامپیوتری ارائه شدهاند در مقابل خاصیت burstی بودن هیچ توانایی ویژهای ندارند.
وقتی تک تک پروفایلهای مردم ملاحظه شد درست آن هنگام بود که بر ما معلوم گشت گویا منفذ کتمان ( کت جایی است که یک سوراخ دارد و بعضیها ندارند یا سوراخش را ندارد. یه این آدمها گفته میشود:«فلانی جونم، شما اصلاً کت ندارید.»)کمی گشادتر شده است چون میخواهیم ایده زایشمان کنیم.
باری، چنین بود که ما بر آن شدیم تا تئوری صادر کنیم از جانب مخزمان به سوی شما، باشد تا به راه راست که همانا ما مدتی در آن بودیم اما جاده پیچید ما نپیچیدیم ... ، هدایت شوید.
چنین رفت که تمام ماوقع در این عوالم این جهانی و بسا آن جهانی نه تنها از لحاظ خاصیت کشآمدنی دچار مشکل هستند، بلکه حتی اکثرشان به صورت رگبارهای بودهاند، هستند و خواهند بود.
بسیاری از دوستان من یا در تابستان متولد شدهاند یا در حوالی ژانویه ( با تلرانس 20 روز). خب این یعنی اینکه مردم به صورت رگبارهای وارد اینجا شدهاند.
جدا از مسالهای که باعث این نظم توالد شده، این بارش رگبارهای دوستان باعث میشود که من بخواهم به صورت رگبارهای در جشنهایی که دعوت میشوم برای مستفیض کردن جماعت گمراه، شرکت کنم(به هیچ کدومتون نمیآد که اونقدر تونسته باشین خسیس نباشین که یه مهمونی درست و حسابی بدین. خیالم از این راحته، چون اصلاً حوصلهی مهمونی ندارم.)
یا مثلاً خدای ناکرده بخوام بهشون تبریک بگم، یا برم چیزی از جایی بخرم.
خب وقتی مردم به صورت رگبارهای به دنیا میآیند. من هم به صورت رگباهای ایمیل میزنم، ترافیک درست میکنم برای شبکه، یا به صورت رگبارهای دچار خود-لرد-پنداری میشم و میرم برای ملت اقلام کادوپیچشده ابتیاع میکنم. و بعد دچار گرسنگی رگبارهای و یا مشتق-ننویسی رگبارهای میشم. و بعد که این قضایا تمام شد باز مجبور میشم به صورت رگبارهای کارهای دیگهای انجام بدم.
دارم فکر میکنم که این رگبار از کجا شروع شد. چیزی که شاید درست باشه این میتونه باشه که
زمانی تعداد کل انسانهای روی زمین کمتر از هزار نفر بود و خب اینها هنوز اونقدر بیچاره نبودند که شبهای سرد زمستون برن بیل بزنند. بنابراین تابستانها کار میکردند و زمستانها به امر خطیر به-خانواده-رسیدگی میرسیدند و خب نتیجهی این در اکثر مواقع منجر به تولد بچههای گوگولی در فصلهای بعدی میشده.
البته این مساله در دنیای بدون ایمیل حیوانات هم دیده میشود، مثل این گلهی فیلها که یک موقعی از سال پر میشوند از بچه فیلهای گوگولیِ نصفه خرطومی.
این بچهها هم به صورت رگبارهای ونگ میزدهاند لابد و این مصادف میشده با شکارهای بیشتر و ...
و از همان جاها(و البته قبل از آن) بوده که ساز و کار دنیا به صورت رگبارهای اداره میشده.
و چنین بوده است که من بیش از پیش به تئوری ساختارهای-متغیر میاندیشم.
burst: eruption; gush, spurt; volley of gunshots
پ.ن: اگر شما هم دوستان زیادی دارید که در این فاصله متولد شدهاند یا احساس میکنید که سالروز تولد عدهای از دوستانتان خوشهبندی شده است( یعنی مثلاً 6تا نزدیک هم و 10 تا دیگه نزدیک هم ) به من اطلاع دهید. شاید کمکی به تئوریهایمان کردید و ما راه راست را به شما نمایاندیم.
پسان پی نوشت: حالا که دارم بیشتر فکر میکنم به نظر میآد این مساله از اون جایی شروع شده باشه که یک سلول که تقسیم شده بوده و شده بوده دو تا سلول، حالا هر کدوم از اونها می خوان باز هم تقسیم بشن،و این تقسیم با تقریب خوبی به صورت همزمان اتفاق میافته. ( یک فیلمی هست از این تقسیم سلولی که این همزمانی کاملاً به صورت ضربان دیده میشه، هنوز که نتونستم پیداش کنم.) ....