[+]
دادگاه- جایی برای «داد» زدن
تصوری که از دادگاه داشتم اصلاً شبیهش نبود. همیشه فکر میکردم که باید جایگاهی باشه و تماشاچی و ...، میدونی دیگه، از همونایی که تو فیلما دیدیم.
فقط من بودم و قاضی. پرسیدم میتونم وکیلمدافع داشته باشم. گفت البته، اما باز هم فقط من بودم و قاضی.
قبل از اینکه چکشش رو سه بار بکوبونه (حتی صدای چکش هم اونی نبود که تصور میکردم.) حکم «تبعید»م رو صادر کرده بود.
هر بار که چکشش صدا می کرد میشنیدم که میگفت:« این قرصها فقط مغز رو تعطیل میکنن!»