[+]
کلاغی که فکر میکرد بلد نیست مثل قورباغه شنا کند
داشتم مثل بجهی آدم، اممم...ممم، نه بجهی آدم که نه، چون تا جایی که من میدانم شنای بجهی آدم بیشتر شبیه شنای سگ و کلاً دیگر پستانداران چهارپا هست. به هر حال داشتم شنای مورد علاقهام یعنی قورباغه شنا میکردم، ( هر چند که ممکن است بگویی،«نه، نه، اون دفعه هم که گفتم،بهترین و زیباترین شنا،شنای پروانه است» اما من هنوز هم میگم که شنا فقط قورباغه.).
چند بار که عرض رو رفتم و برگشتم و اومدم بیرون که ببینم این عینکم چه مرگش شده که بخار گرفته، همینطور داشتم باهاش ورمیرفتم که دیدم چند نفری جمع شدهاند گوشهای و کسی دارد برایشان دست قورباغه یاد میدهد، من هم گفتم خب نکند این همه مدت که از شنا دور بودهام استیل و اینها خراب شده باشد. ( خود تحویل گرفتهگی میدونی چیه دیگه؟!) برای همین رفتم بین اونها و ایشون گیردادند که اینطور دست بزن و اینها.
....
یک کم که داشتم به طرز فجیعی شنا میکردم، یهو دیدم که دارم کمکم غرق میشم.
سریع اومدم بیرون و رفتم نشستم تو اون بزرگ فر (!!)همش به خودم و به اون آقای مربی بدو بیراه میگفتم و سعی میکردم به خاطر بیارم که اولش خودم چطور داشتم به اون خوبی شنا میکردم.
دیگه خیلی داغم شده بود. اومدم بیرون و از کنار اون جناب که رد میشدم زیر چشمی یک نگاهی بهش کردم که یعنی «با اون آموزشت!». شنیدم که داشت به بقیه میگفت:«این هایی که من میگم اصول اولیه است و بعد از یک مدتی که یاد گرفتید، شاید نتونید این شکلی شنا کنید.»...