[+]
چهارشنبه
آخ جون امروز 4شنبه هست و من سر تنها کلاسام نرفتم! چه خوبه که
آدم از اینکه استادش آدم خوبی (لابد مثل خودمه دیگه!) سوءاستفاده کنه و نره سر
کلاس و اون هم میدونه چطور تلافی کنه لابد دیگه! سومین روز پیاپیه که از خونه
بیرون نرفتم. این ایزولاسیون چیز خوبیه که آدم یه مدتی به صورت مستقل و کاملاً
مستقل عمل کنه، راستی قرار گذاشتم با خودم که دیگه نه از کسی نقل قول کنم نه به
چیزی لینک بدم. لینکها رو به یک قسمت دیگهای منتقل خواهم کرد،یا لااقل در همینجا
ولی به صورت کاملاً جدا.
به نظر من 4شنبه، و مخصوصاً چهارشنبهشب بهترین زمان در طول
هفته هست. چون 2روز کامل وقت داری که هر کاری دلت خواست بکنی! فردا شب احتمالاً این
موقع در کوه باشم، یا لااقل پای کوه، دستمام تو جیبام، اون دامبولکیه تو گوشمه و
دارم سوت میزنم ... . کیپ میده.... . یه جورایی فعلاً اوضاع خیلی بگو بخندی ندارم،
با این کارای ملت. این گزارش رو که شنبه یا یکشنبه تحویل بدم دیگه
کارم با اون .... تموم میشه و میمونه تا روز دفاع. از خیر مقاله دادن باهاش هم
گذشتم. ما رو چه به این کارا ! خودم میشینم کاری رو که انجام دادم مینویسم و میفرستم،
اگه قبول کردن که خوشبهحالشون، اگر هم نکردن که دیگه بدشانسی اونا بوده. صدسال
بهتر از اینه که منت بزاره سرم که اسماش پایه مقالهی من بوده.
تازه از قسمتهای فرحبخش 4شنبهها اینه که میتونی تا صبح
بیدار باشی و فیلم ببینی، اونهم با خیال راحت.
ولی کاش میشد که شنبه برم و اون مراسم رو باشم، خیلی بدقولی کردم که گفتم حتماً
میآم و بعدش زدم زیرش. این گزارش و بعدش هم پروپوزال، لابد بعدش هم باید میانترم
بدم آخر عمری، بعدتر هم تا بهخوام یه نفسی بکشم اون مقالهی کذایی رو تموم کنم تا
قبل از شروع ترم بعد و البته شروع پایانترم. ترم 4! بر خلاف 4شنبه! هاه! ....
میترسم جزو آرزوهایی بمونن که هیچ موقع بهشون نرسیدم، این 4تا کتاب. چند ماهی هست
که جلوی چشمم گذاشتمشون اما هیچ موقع ننشستم از اول تا آخرشو بخونم. هر چند اگه
تکهخونیها رو اگه رو هم میگذاشتم شاید الان هرکدوم رو 2 بار خونده بودم!
میره و برمیگرده! دیم دیم دیم دیم!