[+]
همهي دوستان من
يک چند وقتي هست که اينجا چيزي ننوشتم.
چند روزي بود که دوست عزيزم
استاد بزرگ،
اينجا بود و حالا که رفته خيلي بيشتر از گذشته تنهاي رو احساس ميکنم.
کماند آدمهايي که بخوام تنهاييام رو با اونها شريک بشم، اما هميشه از بودن با
تو خوشحال ميشم. ممنمونم، ممنونم، ممنونم، ممنونم، ....
Orkut را هم اين چند روزه شناختم، سرويس بسيار جالبيه. اگر هنوز در اين
شبکهي عظيم عضو نشديد، شديداً توصيه ميکنم که بيشتر از اين معطل نمونين. دوستان
بسيار زيادي رو که زمان زيادي نديده بودمشون رو اونجا پيدا کردم. حس عجيبي داشتم
وقتي که فهميدم اکثر آدمهايي که تشکيل دهندهي تصوير من از اجنماع هستاند يا
بهطور مستقيم دوست خودم بودن و يا اينکه دوستِدوستام. اگر يادم رفته که برات
invitation بفرستام، لطفاً خودت منرو به ليستات اضافه
کن. اصلاً دوست ندارم فراموشات کنم.
و اما شبها؛ شبها را به رسم سالهاي گذشته که در خوابگاه بودم، حرف
ميزديم و بازي ميکرديم، بازي خاطرهانگيز Xixit. بودن
با دوستان و پنجشنبهي گذشته که همراه با احسان هم، در توحيد بوديم و بس
خوشگذرانديم!!! و صبح فردا را که بدون خوابيدن در "دربند" از هواي
دلانگيز صبح لذت بردم با بهزاد. متشکرم . از همهگي،
در اين فکر هستام که دوستان SAOي را نيز
ببينم، اين بار وقفهي ميان ديدارهاي هميشهگي طولانيتر شده است و از اين موضوع که
داريم از هم دور ميشيم خوشحال نيستام، به هيچوجه.
و تو ممکن است ناراحت شوي که چرا تو را نميبينم، با براي ديدنات فکري
نکردهام. دوست دارم تجديد ديداري داشته باشيم. بقيهي ماجرا بهعهدهي خودت.
اينطور که نوشتام، به نظر زياده از حد Dramatic
ميآيد، چيزي که از من بعيد باشد شايد. شايد هم بازيگر خوبي شدهام!!