RSS feed
Comments Feed

سايت‌هایی که می‌‌بینم:

The NY Times
Slashdot.org
kurzweilai
The New Yorker



نوشتن نیکوست و تفکر نیکوتر.
-هرمان هسه



نقل مطالب اين وبلاگ با ذکر منبع آزاد و استفاده از آن‌ها در جاي ديگر منوط به بيداري وجدان و کسب اجازه است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?


Sunday, May 23, 2004

[+]  غول بیابانی

نمی‌دانم که دقیقاً این خبر چه زمانی در شبکه پخش شده است و این‌که شما هم از موضوع اطلاع دارید یا نه. اما در نامه‌ای که همین امروز از طرف یکی از دوستان‌ام به دستم رسید این‌طور آمده بود (‌البته با مقدار متنابهی تلخیص):

    حفاری‌های اخیرشرکت ARAMCO برای کشف گاز در منطقه‌ی "ربع‌الخلا" (Empty Quarter) ِعربستان سعودی منجر به کشف پیکره‌ي استخوانی انسان(نمایی)‌ عظیم‌الجثه شده است که گفته می‌شود متعلق به اقوام عاد بوده است که در قرآن به آن اشاره شده است.

     این قوم بسیار قوی هیکل بوده‌اند به گونه‌ای که قادر بوده‌اند با یک دست( و آن طور که در جایی دیگر آمده با دو دست!) درختی را از ریشه درآورند. این قوم به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند که طاقت نیاوردند و علیه پیامبرشان یعنی هود شورش کردند و طبق معمول منقرض شدند.

    علمای سعودی هم گویا معتقد‌اند که استخوان‌های به‌دست‌آمده متعلق به فردی از قوم عاد بوده است.

پس از کشف این اسکلت ارتش سعودی منطقه را محاصره کرده است و تنها کارکنان شرکت مذکور اجازه‌ی ورود به منطقه را دارند. برای درک عظمت(!!)‌ آن  می‌توانید مقایسه‌ای بین اندازه‌ی باستان‌شناسی که مشغول کار است و غول مکشوف به عمل آورید.

    خوب، خبر هیجان انگیزی است به نظر‌ام؛ هرچند که شخصاً علاقه‌ای به تاریخ، باستان‌شناسی و این‌طور چیز ها ندارم و  حتی در نطریه‌ی تکرار تاریخ هم کلی حرف دارم، اما چون فردا امتحان دارم، برای فرار از درس خواندن؛ خواستم از سروته این قضیه سر در بیارم.

    چندی پیش مسابقه‌ای برگزار شده بوده با مضمون که:

" شما باید صحنه‌ی یک کشف باستان‌شناختی را بیافرینید!"

افرادی که در کار با فوتو‌شاپ ادعایی دارند می‌توانستند کاردرستی خودشون رو در این مسابقه نشون بدن. برای دیدن این مسابقه و کارهای جالبی که انجام شده بوده، لینک زیر را ببینید:

Archaeological Anomalies 2

 

خوب؟‌دیدن‌اش؟! اگه ندیدین‌اش اول برین ببینین بعد....

حالا که حرف گوش‌کن بودین ( شاید هم نبودین! ) برین این رو هم ببینین:

Aerial Views- Cornell University

    این طور که گفته می‌شه، اون آقایی که در مسابقه شرکت کرده بوده‌اند از عکسی که دانش‌گاه کرنل از یکی از حفاری‌ها‌اش گرفته بوده استفاده کرده و یک هم‌چین چیزی ساخته ! اون‌وقت یک آدم بی‌کاری اومده و اون‌رو ربط داده به عربستان،اسلام، قرآن، هود و این‌طور چیزا! حالا این‌که چرا این‌قدر مشهور شده و یک cyclic mail شده، فعلاً چیزی نمی‌خوام بگم در مورد‌اش، فقط همین که جدیداً قسمت سمبول‌-دوست-دارمِ مغزام (!!)‌ یه‌کمی فعالیت‌اش زیاد شده و همه چیز رو ربط می‌ده به سمبل‌ها و درد‌اش زیاد تر می‌شه وقتی سمبولی بیشتر از خود اون شیء، مفهوم یا هر چیز دیگه‌ای رشد می‌کنه!

جنگیدن، اثباتِ خود،‌ مکتب،...

 

مراجع:

http://nation.ittefaq.com/artman/publish/article_8519.shtml

http://urbanlegends.about.com/library/bl_giant_skeleton.htm

http://www.libertyforum.org/showflat.php?Cat=&Board=news_history&Number=1448155&page=0&view=collapsed&sb=5&o=21&part=1

http://zuhair.blogs.com/rants/2004/04/giant_human_ske.html   ***

http://www.egyptsearch.com/forums/Forum2/HTML/003343.html

 

By Armatil at 5/23/2004 02:50:00 PM  ||   link to this postˆ  || 


Friday, May 21, 2004

[+]  orkut
هر‌چند باعث شدی که من خیلی از دوستان‌ام رو پیدا کنم اما حرف‌هایی می‌زنند در موردات
این لینک آخری برای این هست که ببینم آیا اطلاعات orkut خارج از اون هم قابل دسترس هست یا نه!
گویا یک سایتی بوده در این‌جا که نقشه‌ای از دوستان رو ارائه می‌داده که الان دیگه سرویس‌اش موجود نیست.
و این هم آفای orkut زمانی که در دانش‌گاه معظم stanford تشریف داشته‌اند.
و اخبار مربوط به orkut را در این‌جا و این‌جا بخوانید.

By Armatil at 5/21/2004 01:38:00 AM  ||   link to this postˆ  || 


Monday, May 17, 2004

[+]  همه‌ي دوستان من

يک چند وقتي هست که اين‌جا چيزي ننوشتم.

چند روزي بود که دوست عزيزم استاد بزرگ، اين‌جا بود و حالا که رفته خيلي بيش‌تر از گذشته  تنهاي رو احساس مي‌کنم. کم‌اند آدم‌هايي که بخوام تنهايي‌ام رو با اون‌ها شريک بشم، اما هميشه از بودن با تو خوش‌حال مي‌شم. ممنمونم، ممنونم، ممنونم، ممنونم، ....

Orkut را هم اين چند روزه شناختم، سرويس بسيار جالبي‌ه. اگر هنوز در اين شبکه‌ي عظيم عضو نشديد، شديداً توصيه مي‌کنم که بيش‌تر از اين معطل نمونين. دوستان بسيار زيادي رو که زمان زيادي نديده بودم‌شون رو اون‌جا پيدا کردم. حس عجيبي داشتم وقتي که فهميدم اکثر آدم‌هايي که تشکيل دهنده‌ي تصوير من از اجنماع هست‌اند يا به‌طور مستقيم دوست خودم بودن و يا اين‌که دوستِ‌دوست‌ام. اگر يادم رفته که برات invitation بفرست‌ام، لطفاً خودت من‌رو به ليست‌ات اضافه کن. اصلاً دوست ندارم فراموش‌ات کنم.

و اما شب‌ها؛ شب‌ها را به رسم سال‌هاي گذشته که در خواب‌گاه بودم، حرف مي‌زديم و بازي مي‌کرديم، بازي خاطره‌انگيز Xixit. بودن با دوستان و پنج‌شنبه‌ي گذشته که همراه با احسان هم، در توحيد بوديم و بس خوش‌گذرانديم!‌!‌! و صبح فردا را که بدون خوابيدن در "دربند" از هواي دل‌انگيز صبح لذت بردم با بهزاد. متشکرم . از همه‌گي،

در اين فکر هست‌ام که دوستان SAOي را نيز ببينم، اين بار وقفه‌ي ميان ديدارهاي هميشه‌گي طولاني‌تر شده است و از اين موضوع که داريم از هم دور مي‌شيم خوش‌حال نيست‌ام، به هيچ‌وجه.

و تو ممکن است ناراحت شوي که چرا تو را نميبينم، با براي ديدن‌ات فکري نکرده‌ام. دوست دارم تجديد ديداري داشته باشيم. بقيه‌ي ماجرا به‌عهده‌ي خودت.

اين‌طور که نوشت‌ام، به نظر زياده از حد Dramatic مي‌آيد، چيزي که از من بعيد باشد شايد. شايد هم بازي‌گر خوبي شده‌ام!!

By Armatil at 5/17/2004 10:58:00 PM  ||   link to this postˆ  || 


Friday, May 07, 2004

[+]  نمايش‌گاه، بودن يا نبودن
اول اين‌که استاد بزرگ رو پيدا کردم، هموني که اومد و رفت و من چيزي ننوشتم ازش!‌
به محض اين‌که hostام درست بشه ، لينک‌اش رو مي‌گذارم اين‌کنار !‌
دوم اين‌که باز هم نمايش‌گاه کتاب شد ومن مي‌خواستم اين‌جا کلي بنويسم درباب نکوداشت اين آيين ! و اين‌که چرا هر سال اين بازي رو سر ما مي‌آورند و اين جور چيزا!‌اما از بس فرياد‌ام جمع شده بود تو گلوم، همه‌رو قورت دادم.
و اين حس که: i'm a snake in this Zoo !
آهان راستي اين‌هم:
مي‌گفت تو عجب "حزبلي" هستي!‌( به کسر ح و ضم ب)
آخه نه مشروب مي‌خوري، نه با دخترا مي‌رقصي نه با دختري خلوت مي‌کني!!!!‌ نه سيگار نه ... ، اصلا تو واسه چي زنده‌اي؟؟
و من بي‌آن که چيزي بگم، فقط گذشتم!‌فقط همين !

By Armatil at 5/07/2004 03:54:00 AM  ||   link to this postˆ  || 


Wednesday, May 05, 2004

[+]  حکمت يا فلسفه
به دوستان حکمت دوست‌ام تبريک مي‌گم، دي‌روز فهميدم که:
Philosophy: The love of Wisdom
فلسفه: عشقٍ حکمت!

http://www.hyperdictionary.com/dictionary/philosophy

By Armatil at 5/05/2004 12:43:00 AM  ||   link to this postˆ  || 


Monday, May 03, 2004

[+]  بلند‌ترين درخت جنگل همان اولين است!

نامه‌اي از يک دوست به دست‌ام رسيد که نوشته بود:"

 شاگردي از استادش پرسيد:" عشق چست؟"
 استاد در جواب گفت:"به گندم زار برو و پر خوشه ترين
 شاخه را بياور. اما در
 هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي
 تواني به عقب برگردي تا
 خوشه اي بچيني!"
 شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.
 استاد پرسيد: "چه
 آوردي؟"
 و شاگرد با حسرت جواب داد: "هيچ! هر چه جلو ميرفتم،
 خوشه هاي پر پشت تر
 ميديدم و به اميد پيدا كردن پرپشت ترين، تا انتهاي
 گندم زار رفتم ."
 استاد گفت: "عشق يعني همين!"
 
 شاگرد پرسيد: "پس ازدواج چيست؟"
 استاد به سخن آمد كه:" به جنگل برو و بلندترين درخت را
 بياور. اما به ياد
 داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي!"
 شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت. استاد
 پرسيد كه شاگرد را چه
 شد و او در جواب گفت: "به جنگل رفتم و اولين درخت
 بلندي را كه ديدم، انتخاب
 كردم. ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي
 برگردم."
 استاد باز گفت: "ازدواج هم يعني همين!!"

"
 

By Armatil at 5/03/2004 12:14:00 AM  ||   link to this postˆ  || 


وبلاگ‌هايي که می‌‌بینم، یک نگاهی بیندازید



آرماتيل را به ليست خود اضافه کنيد.
[+]footer

All rights reserved for Armatil.com © 2003~2006