برای اینکه بتوانیم بشناسیم و بفهمیم که گرسنگی چیست، باید نقاط انتهایی آن -آنچه به همان نام مینامیماش- را تجربه کنیم. گاهی وقتها فقط یک وهم است؛ یک ندانستن. حالا گرسنگی بخوانیاش یا هر چیز دیگری.
پینوشت از نوع قر-و-فرِ آکادمیک: مسلماً ادعا نمیکنم که این تنها راه است و این را نیز به عنوان بهترین راه توصیه نمیکنم.
خوب میباشد کاری علمی انجام شود که وقتی کسی عنواناش را میخواند، بخندد.
اینجا را نگاهی بیاندازید تا احتمالاً فاصلهی دو گوشهی لبهایتان مثل من یک و نیم وجب شود.
پ.ن: جایزهی IgNobel هر سال به ده دستیافتهای هدیه میشود که «ابتدا ملت را میخندانند، سپس آنها را در فکر خفه میکنند.»
مرلین: «... اسباببازی، پول، آوازه و عشق نیز هنگامی که برایت بیشترین اهمیت را داشتند، چهرهی خدا بودند. هر آنچه که باور کنی اوج آرامش و توفیق را به ارمغان خواهد آورد، تعبیر تو از خداست. به هر حال وقتی از مرحلهیی به مرحلهی بعد میروید، به هدف نزدیکتر میشوید. تصویری که از خدا دارید نیز به حقیقت -به ذات او که جان محض است- نزدیکتر میشود. با این حال، هر گام الهی است.»
از این کتاب.