[+]
Get ready to take off
1- هيچ چيزي شيرينتر از اين نيست که روزي چند ساعت بين کدهايي که يک سري آدمِ بدجوري کار درست نوشتند بالا پايين بري و سعي کني ازشون سر در بياري.
پ.ن:آره جون خودم!
پ.ن 2: داخل سالاد، توتفرنگي خرد شده بريزيد؛ خوش مزه ميشه!
بعد از آنکه مدتي در پيدا کردن «هدفي که ارزش داشته باشه زمان رو براش مصرف کنم» به اين در و اون در زدم تا ببينم اين همه سال، اين همه آدم که اومدند و رفتند دلشون به چي خوش بوده؛ ديدم چيزي پيدا نشد. بنابراين تصميم گرفتم فعلاً چند وقتي براي رسيدن به همين هدفهاي که ميتونستم ببينم و به نظرم کوچيک مياومدن تلاش کنم تا بتونم افقهاي جديدتر رو ببينم. اما اين دفعه ديگه ميدونم که اين بازيِ اصلي نيست، بلکه هدف اصلي چيز ديگهايه. اين بازيهاي کوچيک وسيلهايه براي اينکه من ياد بگيرم و بتونم ببينم. ديگه زياد جدي نيستند، هرچند خيلي مصمم هستم براي رسيدن به اين اهداف، ميدونم رسيدن به هيچ کدومشون راضيم نخواهند کرد و از دست دادن هيچ کدوم انتهاي دنيا نيست. همينه که بيشتر مصمم هستم براي رسيدن بهشون. اين رو مديون «
هسه
»ي عزيز هستم. براي همينه که خيلي شيرينه تيک زدن آخرين کار از Do-to-list و بعدش خوابيدن.
ما روي يک توپ بزرگ زندگي ميکنيم که تا وقتي جلوتر نريم نميتونيم افقهاي ديگه رو ببينيم و البته هيچ موقع انتظار هم ندارم که در افقي اتفاقي بيوفته، جايي که اتفاقي ميتونه بيوفته يک جاييه وسط راه رسيدن به اون افقي که همينجور هرچي جلوتر ميري نو ميشه و شايد روزگاري شبيه سراب به نظر بياد.
ميدوني، هدف هيچ خلباني رسيدن تا آخر همهي باندهاي دنيا نيست. اصلاً کارکرد اين باندها يک چيز ديگهست.
پسان پينوشت: اين جملهي آخر رو خودم خوشم اومد. به نظرم يک روزي مردم مشتاقانه اون رو جزو کوتيشنهام خواهند خوند. از همين الان اعلام ميکنم، اين جمله اولين بار در اين وبلاگ نوشته شد و حق استفاده از آن براي لذت بردن از زندگي به صورت «کپي-آزاد، حتي با از ياد بردن منبع» براي خوانندههاي اين وبلاگ محفوظ است ;)